مدیون آنانی هستم
که عاشق شان نیستم
این آسودگی را
آسان می پذیرم
که آنان با دیگری صمیمی ترند
خوشحالی این که
گرگِ گوسفندان شان نیستم
با آن ها آرامم و
آزادم
چیزهایی که عشق نه توان دادنش را دارد و
نه گرفتنش
دَم در
چشم به راه شان نیستم
شکیبا
تقریباً مثل ساعت آبی
چیزهایی را که عشق در نمی یابد
می فهمم
چیزهایی را که عشق هیچ گاه نمی بخشد
می بخشم
از دیداری تا نامه ای
ابدیت نیست که می گذرد
تنها روزی یا هفته ای
سفر با آنان همیشه خوش است
کنسرت شنیده شده
کلیسای دیده شده
چشم انداز - روشن
و هنگامی که هفت کوه و رود
ما را از یک دیگر جدا می کند
این کوه و رودی ست
که از نقشه به خوبی می شناسی شان
اگر در سه بعد زندگی کنم
این انجام آنان است
در فضایی ناشاعرانه و غیربلاغی
باافقی ناپایدار
خودشان بی خبرند
چه زیاد دست خالی می برند
عشق در مورد این امر بحث انگیز
می گفت دینی به آنان ندارم
نظرات شما عزیزان:
sama
ساعت22:48---26 دی 1389
aliiiiiiiiiiii
ساعت8:59---23 دی 1389
salam. man taze veb zadam.khoshhal misham biay eshkalasho begi.....