دلقک

 
 

 

بعد از ان شب بود
 
که انسان را همه دیدند با بادکنک سرش
 
که بزرگ بزرگتر میشد به فوت علم
 
و تماشاچیان تاجر
 
تخمین میزدند که در این استوانه ی بزرگ
 
میشد هزار اسب الاغ را
 
به هزار اخور پر از اسب علوفه بست
 
و همه دیدند که ان شب او
 
انگشتر اعتقاد به سپیدارها را
 
از انگشت خود بیرون کشید!
 
با کلاهی از یال شیر
 
بارانی یی از پوست وال
 
شلواری از چرم کرکدن
 
کفشی از پوست گاومیش
 
موهایی از یال بلند اسب
 
دندان هایی از عاج فیل
 
و استخوانهایی از طلای ناب
 
و قلبش. . . .
 
تنها قلبش قلب خود او بود!
 
کندوی نو ساخته ایی که زنبورانش
 
در دفتر شعرو شاعری همه سوخته بودند
 
به اتش گل هایی سرخ و زرد
 
 
(حسین پناهی)
 
 
 


جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, |

 
 

 



جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, |

 

چه اوقات سختی که بر من گذشت
 
گواه دل ریش من ماه بود
 
دمی شک نکردیم به شاه راه ها
 

دریغا که بی راهه ها راه بود



جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, |

نگفتن

 
 

نمیدونم چرا از این حرف دکتر شریعتی خیلی خوشم میاد (حرفهایی است برای نگفتن و ارزش عمیق هرکس به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد)



سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:, |

نیاز

 
 

ای خدای بزرگ! تو چه باشی و چه نباشی من اکنون سخت به تو نیازمندم. به این نیازمندم که تو باشی



سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:, |

 



دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, |

ع

 
 

 

این عشق
این عشق
که جنس ساخت
 
که تورا ساخت
که مرا ساخت
 
عاشق کش فرهاد را
معشوق کش لیلی را
 
این عشق
حسرت هجر بود یا حرمت جنس؟
 



دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, |

 
 

 



دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, |

بدید

 
 

 

سنگ به اینه ی اتاقم خورد
چهرهام زخمیست
از این تصاویر کج
 
سایه هایی در شب
رفتار مرا دزدیدند
سایه هایی در شب
اشک چشمهای مرا قاپیدند
 
دهانم قفل
دندان ها کلید
ادمهای ندید پدید!
 


دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, |

 
 

 



دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, |

 
 

بچه ها چرا نظر نمیدین نظراتون برام مهمه حتی اگه خوب نباشن



جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, |

نخ

 
 

جوانی ام برده شد با باد

ای عمر گذاشته سر راه

.

تا یتیم زمان شدم

نمیدانم چه کسی

وقتهایم را میدزدد

.

زمان میوزد با باد

از باد لرزشی میمیند بر دست

.ناگاه دیدی؟

نخ دندان

چه زود میان موهایم جا ماند



جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, |

. . .

 
 

ای دختران اغوشهای رفته

ای دختران دستهای نابینا

گیسوانتان را در پی چه به باد داده اید؟

گیاهان وجودتان را در اغوش های که جا گذاشته اید؟

میدانم

میدانید

شما مادران این دردهای به جا مانده اید. . .



جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, |

 

 
 
من کیم؟
شاید شاعرم
نه مطمئن نیستم
قلم روح من، جز این کلمه‌ی عجیب، چیزی نمی‌نویسد:
«‌ دیوانگی»
پس شاید نقاشم
نه، این هم نیستم
تخته شستی روح من، جز یک رنگ ندارد:
« شوریدگی»
پس لاید نوازنده‌ام
اینهم، نه!
بر شستیهای پیانو روح من، جز یک نت نیست:
« دلبستگی»
پس چیم من؟
ذره‌بینی بر دلم می‌نهم
تا به مردم نشانش دهم
 
 
کیم من؟
ــــ دلقک روح خودم!


جمعه 1 بهمن 1389برچسب:, |

 
 

 

 آدمک آخر دنیاست بخند ، آدمک مرگ همین جاست بخند ، دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند ، آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند ، آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل من تو تنهاست بخند!


جمعه 1 بهمن 1389برچسب:, |

 

خداوندا، به تو امیدوارم و به تو توکل کرده ام.به من جرأت بده تا قدرتمند شوم. می دانم کـه بـرای رو بـه رو شـدن بـا دغـدغـه هـــای زنـدگـی ام نـیاز بـه قـدرت و جرأت دارم و ازطـریق قـدرت تـو می توانم نرم تر از فرشته و قدرتمند تر از شیر باشم . . .


جمعه 1 بهمن 1389برچسب:, |