بعد از ان شب بود
که انسان را همه دیدند با بادکنک سرش
که بزرگ بزرگتر میشد به فوت علم
و تماشاچیان تاجر
تخمین میزدند که در این استوانه ی بزرگ
میشد هزار اسب الاغ را
به هزار اخور پر از اسب علوفه بست
و همه دیدند که ان شب او
انگشتر اعتقاد به سپیدارها را
از انگشت خود بیرون کشید!
با کلاهی از یال شیر
بارانی یی از پوست وال
شلواری از چرم کرکدن
کفشی از پوست گاومیش
موهایی از یال بلند اسب
دندان هایی از عاج فیل
و استخوانهایی از طلای ناب
و قلبش. . . .
تنها قلبش قلب خود او بود!
کندوی نو ساخته ایی که زنبورانش
در دفتر شعرو شاعری همه سوخته بودند
به اتش گل هایی سرخ و زرد
(حسین پناهی)
نظرات شما عزیزان:
سولماز
ساعت21:10---2 اسفند 1389
سلام دوست عزیز اگه باتبادل لینک موافقی منتظرتم
ya esmi daram
ساعت23:18---30 بهمن 1389
سلام
ايا شما هيچ تمايلي نداري كه متني راكه فرستادم ثبت كنيد لااقل بگوييد ما منتظر نباشيم
پاسخ:bebakhshid man nemidonam matneton kojast
-
Amir
ساعت18:29---29 بهمن 1389
جدیدترین های رپ رو با تجربه کنید
جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, |